تک پارتی درخواستی
وقتی داشت گریه میکرد و ات اومد دلداریش داد ...روی ات گراشه
هان گوشه ی اتاق نشسته بود چشماش قرمز صداش گرفته دستاش مشت شده بود و چیزی نمی گفت...فقط اشک هایی که بی صدا میریختن...
در اتاق باز بود از کنار اتاق رد میشدی با دیدن هان که یه گوشه توی خودش جمع شده بود به سرعت به سمتش رفتی...
دستش رو توی دستات گرفتی و به آغوشت کشیدیش اشک هاش شدید تر شد انگار یه چیزی درونش داشت اذیتش میکرد....
ات:چرا گریه میکنی ؟چیزی شده؟از چیزی ناراحتی؟میتونی با من راحت باشی لطفا
هان:...
سرت رو سمت موهاش بردی و بوسه ای روی موهاش زدی
ات:هان لطفا اگه چیزی شده بگو از چی ناراحتی
هان:از اینکه هیچوقت منو نمیبینی نمیتونی با من باشی
ات:منظورت چیه من کی تورو نادیده گرفتم
هان:ات میخوام واضح بگم...ازت...خوشم.میاد🥲ولی اینکه نمیتونستم بهت بگم و از واکنشت میترسیدم فقط گریه کردم بگو که ردم نمیکنی😭
ات:هان دیونه شدی این چیزی نیست که بخاطرش گریه کنی هرگز به خودم اجازه از دست دادنت رو نمیدم...
هان:یعنی قبول کردی
ات:اوهوم فقط دیگه گریه نکن بی دلیل
هان ات رو محکم بغل کرد....
*پایان*
هان گوشه ی اتاق نشسته بود چشماش قرمز صداش گرفته دستاش مشت شده بود و چیزی نمی گفت...فقط اشک هایی که بی صدا میریختن...
در اتاق باز بود از کنار اتاق رد میشدی با دیدن هان که یه گوشه توی خودش جمع شده بود به سرعت به سمتش رفتی...
دستش رو توی دستات گرفتی و به آغوشت کشیدیش اشک هاش شدید تر شد انگار یه چیزی درونش داشت اذیتش میکرد....
ات:چرا گریه میکنی ؟چیزی شده؟از چیزی ناراحتی؟میتونی با من راحت باشی لطفا
هان:...
سرت رو سمت موهاش بردی و بوسه ای روی موهاش زدی
ات:هان لطفا اگه چیزی شده بگو از چی ناراحتی
هان:از اینکه هیچوقت منو نمیبینی نمیتونی با من باشی
ات:منظورت چیه من کی تورو نادیده گرفتم
هان:ات میخوام واضح بگم...ازت...خوشم.میاد🥲ولی اینکه نمیتونستم بهت بگم و از واکنشت میترسیدم فقط گریه کردم بگو که ردم نمیکنی😭
ات:هان دیونه شدی این چیزی نیست که بخاطرش گریه کنی هرگز به خودم اجازه از دست دادنت رو نمیدم...
هان:یعنی قبول کردی
ات:اوهوم فقط دیگه گریه نکن بی دلیل
هان ات رو محکم بغل کرد....
*پایان*
- ۱.۲k
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط